سلام بچههای خوب! امروز قصهی جذابی برایتان داریم. قصهای دربارهی آهو کوچولو و دوست جدیدش سنجاب در جنگل سرسبز. اسم قصه هم هست: «خونهی سنجاب کجاست؟»
دانلود قصه شبانه خونه ی سنجاب کجاست؟
صبح زیبای جنگل
یک روز صبح، خورشید تازه داشت روی شاخههای درختان میافتاد و گلها با بوی شیرینشان فضای جنگل را پر کرده بودند. پوری از خواب بیدار شد و گنجشکها در بالای شاخهها آواز میخواندند.
ناگهان صدای نک قرمزی شنیده شد:
— دوستان مهربون، مهمون داریم!
حیوانات جنگل کنجکاو شدند. خرگوشها پرسیدند:
— مهمون کیه؟ چند نفر هستند؟
نک قرمزی گفت:
— آهو خانم و بچهی نازش، آهو کوچولو، به جنگل ما میآیند. باید جشن بزرگی بگیریم!
آماده کردن جشن برای مهمانان
همه حیوانات شروع کردند به آماده کردن جنگل برای جشن.
-
خرگوشها تمشک و هویج آوردند و شیرینیهای خوشمزه درست کردند.
-
خارپوشتها سیبهای بزرگ و قرمز آوردند.
-
سنجابها هم فندق و گردو آوردند.
وسط جنگل همه چیز آماده شد تا مهمانها برسند.
ورود آهو کوچولو به جنگل
بالاخره آهو خانم و آهو کوچولو وارد جنگل شدند. حیوانات با مهربانی از آنها پذیرایی کردند و جشن بزرگ شروع شد. بعد از جشن، بچه خرگوش، خارپوشت و سنجاب مهربان نزد آهو کوچولو رفتند تا با او بازی کنند.
آهو خانم به آهو کوچولو گفت:
— این دوستانت هستند. با آنها بازی کن و دوست خوبی برایشان باش.
آهو کوچولو قول داد که همیشه مهربان باشد و با دوستان جدیدش کنار جوی آب بازی کند و شادی کند.
آهو کوچولو دنبال خانه سنجاب میگردد
صبح روز بعد، آهو کوچولو تصمیم گرفت به پیش سنجاب برود و با او بازی کند. اما یادش رفت نشانی خانه سنجاب کجاست.
در راه، او با آقا گوزنه روبهرو شد و پرسید:
— ببخشید، شما سنجاب را میشناسید؟ خونهاش کجاست؟
آقا گوزنه گفت:
— بله، از این راه برو تا به جوی آب برسی. کنار جوی آب، یک درخت فندق هست. خونه سنجاب آنجاست.
آهو کوچولو خوشحال شد و به راه افتاد، اما وقتی به درخت فندق رسید، سنجاب را ندید. کمی ناراحت شد و فکر کرد شاید مسیر را اشتباه آمده باشد.
پیدا شدن سنجاب و پیدا کردن خانه
آقا گوزنه دوباره آمد و گفت:
— نگران نباش، من امروز صبح سنجاب را جلوی لونهاش دیدم. بیا با هم پیشش برویم.
همینطور که صحبت میکردند، سنجاب با سبدی پر از گردو رسید. آهو کوچولو داستانش را تعریف کرد و سنجاب با خنده گفت:
— خانه من پایین درخت نیست، خانه من بالای درخت فندق است! بیا تا آن را به تو نشان دهم.
آهو کوچولو و آقا گوزنه با سنجاب رفتند و وقتی به درخت فندق رسیدند، سنجاب به آهو کوچولو نشان داد که چطور بالای شاخهها لانهاش را درست کرده است.
دانلود قصه شبانه خونه ی سنجاب کجاست؟
بازی و دوستی در جنگل
آهو کوچولو خوشحال شد و فهمید که خانه سنجاب بالای درخت است. بعد از آن، آهو کوچولو و سنجاب با بچه خرگوش و خارپوشت بازی کردند و شادی کردند. سنجاب گفت:
— هر وقت خواستی بازی کنی، بیا پیش خانه من تا با هم بازی کنیم!
آهو کوچولو با دوستان جدیدش خداحافظی کرد و با خوشحالی برگشت، آمادهی روزهای پر از بازی و دوستی.
درسهای قصه
این قصهی شبانه به کودکان یاد میدهد که:
-
خانه واقعی جایی است که امنیت و شادی دارد.
-
دوستی و مهربانی با دیگران بسیار ارزشمند است.
-
کنجکاوی و ماجراجویی باعث یادگیری و کشف چیزهای جدید میشود.
آهو کوچولو فهمید که خانه سنجاب بالای درخت است، اما لذت واقعی این بود که دوستان مهربان و محیطی امن و شادیبخش داشته باشد.
نکتههای آموزشی برای کودکان
-
سنجابها لانهشان را بالای درخت میسازند تا امن باشد.
-
گنجشکها نیز روی شاخهها لانه میسازند.
-
اما پیشیها معمولاً لانهشان را روی زمین درست میکنند، نه روی درخت.
با این قصه، بچهها یاد میگیرند که هر حیوانی جای مخصوص خودش را برای زندگی انتخاب میکند و همهی خانهها ارزشمندند.
پایان قصه
حالا که داستان تمام شد، وقت آن است که پلکهایمان را روی هم بگذاریم و به آرامی بخوابیم. خوابهای شیرین و پر از شادی در انتظار شماست.
خداحافظ بچههای خوب، تا قصهی شبانهی بعد!


